این شماره از رایانش برای من خیلی جالب بود؛ چون کلی چالش و یسری ناهماهنگی بطرز جالبی باعث شد که من این متن رو به موقع بنویسم و توی نشریه چاپ بشه!
این دومین متنی هست که برای رایانش نوشتم؛ اولی راجع به بازیگونهسازی یا Gamification بود که بصورت پادکست منتشر شده بود. ایشالا اونو هم بزودی ادامه میدم و اینجا هم میذارم.
این پست بصورت متن هم در ادامهی مطلب هست.
ادامه مطلب
این متن رو خیلی وقت بود که میخواستم بنویسم؛ چون موضوع ناراحتکنندهای بود سراغش نمیرفتم. بالاخره نوشتمش؛ دوستان هم در بلاگ و کانال سختش نکنیم منتشرش کردن.
اردیبهشت امسال که برای مسابقهی جهانی ACM ICPC رفته بودیم چین، یک قراری برای صحبت کردن با مایک میرزایانوو (Mike Mirzayanov)، مدیرعامل و بنیانگذار Codeforces داشتم. رفتیم و نشستیم، گفت بذار قبل از این که صحبت رو شروع کنیم یه سوالی دارم ازت. و سوالی پرسید که من از خجالت آب شدم و رفتم تو زمین. زبونم بند اومد، سرم رو انداختم پایین.
پرسید شما ایرانیا چرا انقدر تقلب میکنید؟! من توی مسابقههایی که تو Codeforces برگزار میشه خیلی میبینم ایرانیایی که کدشون رو از همدیگه میگیرن. بررسی این تقلبا کلی وقت از ما میگیره و خیلی ازتون شاکیم. آیا تقلب کردن یک National Behavior هست بین شماها تو ایران؟
در جواب سوالش یجوری پیچوندمش. گفتم تو ایران بر خلاف بقیه کشورا بیشتر دانشآموزا و بچههای سن پایین مسابقههای Codeforces شرکت میکنن، بچههای سنپایین هم شیطونن دیگه.
ولی خودمونیما، دروغ گفتم اگه گفتم National Behaviorمون نیست. من توی مسابقههای Quera میبینم که دانشآموز و دانشجو و فارغالتحصیل نداره، همه جور آدمی داریم تو ایران که تقلب میکنن. حتی طوری شده که خجالتزده هم نمیشیم وقتی راجع به تقلب حرف میزنیم.
وقتی میشنویم خارجیا فکر میکنن ما تو ایران با شتر اینور و اونور میریم به رسانهها فحش میدیم. وقتی میبینیم پاسپورتمون کمارزش شده و ارزش پولمون انقدر پایینه به یون فحش میدیم. ولی بیآبرو بودن توی یجایی مثل Codeforces که کاملا یه فضای علمی و غیر یه، دیگه تقصیر من و شماست دیگه. حالا Codeforces هم یه مثاله. کم خبر از سرقت ادبی ایرانیا تو مقالهها و پایاننامهها نمیشنویم. حتی توی یسری حقهبازیا موقع اپلای کردن (مثل withdraw نکردن اپلایهایی که نمیخوایم بریم یا master out کردن بعد از اپلای برای دکترا) هم کم معروف نیستیم بین استادای آمریکا و کانادا.
خیلی وقت پیش بود، فکر کنم وقتی سوم راهنمایی بودم (یعنی سال ۱۳۹۰!)، که دیدم تعدادی فیلم هست که دوست دارم به بقیه هم معرفی کنمشون؛ برای همین یک لیست از فیلمهای مورد علاقم تهیه کردم.
یک کم که گذشت، به فکر این افتادم که اصلن چطور میتونم بگم یک فیلم رو بیشتر از اونیکی دوست دارم؟! چون بعد از دیدن خیلی از فیلمها آدم لذت میبره و به نظرش فیلم جذابی میاد! این سوالی بود که جوابش راحت نبود. بعد از مدتی، یک جواب پیدا کردم براش که کار میکرد، و هنوز هم داره کار میکنه. این که دلم برای یک فیلم تنگ بشه و بخوام باز هم ببینمش، و هر بار میبینمش باز هم برام جذاب باشه، این یعنی فیلم رو خیلی دوست دارم!
و خب لیست با این تعریف تهیه شد، اسمش رو هم گذاشتم Mist. از اونموقع تا الآن کلی فیلم و انیمیشن به لیست اضافه شدن و تعدادی هم حذف شدن. اوایل تابستون امسال بود که لیست رو از ذهنم خارج کردم و داخل یک گوگل شیت گذاشتم. الآن ۲۲ تا فیلم هست توش. مشتاقم که ببینید و راجع به هرکدوم که خواستید صحبت کنیم!
https://docs.google.com/spreadsheets/d/1d8XS7LZC2uPSVC3mChQjfDv7Rg2yWrIH9gfsRHfC2Us/edit?usp=sharing
البته این لیست هنوز هم تغییر میکنه. امروز فیلم Her بهش اضافه شد!
خب، Her رو قبلا هم دیده بودم، و همیشه به نظرم فیلم خوبی بوده، و امروز تصمیم گرفتم اضافش کنم. نکاتی راجع به فیلم که توجهم رو جلب کردن رو در ادامهی مطلب مینویسم.
ادامه مطلب
روزهای گذشته روزهای ثبتنام برای هستهی مرکزی انجمن علمی دانشکده بود و خیلیها شور و شوقی داشتن برای نامزد شدن خودشون و بقیه.
خودم رو گذاشتم جای کیارش گلزردی. این سومین زمان "ثبتنام برای انجمن علمی" بود که کیارش میدید. اولین سری تصمیم گرفت که یک سال وقتش رو بعنوان یکی از اعضای جوان انجمن علمی سپری کنه و تجربه کسب کنه. سری دوم تصمیم گرفت که دوباره کاندید بشه و این دفعه بعنوان یک فرد باتجربه، یک نقش خیلی جدی توی انجمن داشته باشه. و امسال هم تصمیم گرفت که انجمن رو به جوونترها بسپره و به کنکاش تجارب دیگه بپردازه.
این که هر سه سری کیارش با یه دلیل و هدف جدید برای رابطش با SSC تصمیم گرفته خیلی جالبه. کاش همهی عقایدی که داریم و همهی کارهایی که میکنیم اینطوری بود! یک موقع ثابتی هر سال بود که اگه میخواستیم یه سال دیگه اون عقیده رو داشته باشیم یا اون کار رو ادامه بدیم باید براش ثبتنام میکردیم. حالا هر عقیدهای؛ عقاید مذهبی، فلسفی، و حتی علایق و سلایق! و هر کاری؛ دانشجو بودن، کار کردن، و حتی رفاقت کردن!
البته احتمالا تاثیر زیادی روی کارایی که میکنیم و عقایدمون نداشت و تهش همین کارها رو میکردیم؛ ولی باعث میشد حواسمون بیشتر به دلایل و اهدافمون برای داشتن هر عقیده و انجام هر کاری باشه.
هفتهی گذشته یکی از دوستان یک پیامی به من داد، و من خیلی به جوابش فکر کردم. این پیام و جوابی که دادم رو تصمیم گرفتم اینجا بذارم تا اگه نظری داشتید راجع بهش بگید. اصل جواب من هم یک خاطره از المپیاد خوندن دوران دبیرستانم هست، که شاید براتون جذاب باشه.
(دانشگاهی که دوست من توصیف کرد دانشگاه شریف نیست، و بینام و نشان منتشر میشه.)
این متن پیام ایشان هست:
سلام مجدد
متاسفانه شرایط دانشگاه جوری شده که بچه ها از کارای مهم غافل شدن، الکی مشغول هم شدن، صبح تا شب فکرشون اینه که اون یکی داره چیکار میکنه، فقط حواسشون هست که نکنه یکی کاری پروژه ای چیزی بگیره و این نتونه.
با بعضی از دوستان خیلی صحبت کردم که بیایید وقت بزاریم واسه کارای بیرون از دانشگاه مثلا مسابقات معروف رو شرکت کنیم، سعی کنیم تو دوره های کارآموزی قبول بشیم و. ولی هیچ کدوم قبول نمیکنن و میگن که اونا خارج از توان ماست و ما باید حواسمون مثلا به فلانی باشه که نکنه از ما بزنه جلو !
بعد کلی صحبت اخرش برمیگردند میگن که مگه ما میتونیم مثل فلانی بشیم، منم میگم بابا لازم نیست ما مثل کسی بشیم فقط باید تو این راه باشیم اگر مثل بزرگان نشیم که میتونیم شبیهشون بشیم، بعدش میگن که خیرررررر، میگن این کار صفر و یکه، یا باید اول بشی یا هیچی نمیشی، ما که نمیتونیم اول بشیم چرا پس وقت بزاریم.
خداوکیلی من قشنگ وسط این ادم ها گیر افتادم، اصلا کسی نیست بخاد واقعا رو هدفی وقت بزاره و تلاش کنه، نه اینکه خودم خیلی تلاش میکنم ها نه، منظورم اینه که کسی متاسفانه حس و حال نداره، کسی هدف بزرگی نداره
حقیقت اینه که یه ادم عادی مثل من واقعا دوست داره حداقل یکبار هم شده طعم اول شدن تو چیزی رو بچشه، چیکار کنم تو این شرایط بنطرتون با توجه به اینکه دگ تابستونم داره میاد.
و متن جواب من در ادامه اومده.
ادامه مطلب
خیلی وقت پیش بود، فکر کنم وقتی سوم راهنمایی بودم (یعنی سال ۱۳۹۰!)، که دیدم تعدادی فیلم هست که دوست دارم به بقیه هم معرفی کنمشون؛ برای همین یک لیست از فیلمهای مورد علاقم تهیه کردم.
یک کم که گذشت، به فکر این افتادم که اصلن چطور میتونم بگم یک فیلم رو بیشتر از اونیکی دوست دارم؟! چون بعد از دیدن خیلی از فیلمها آدم لذت میبره و به نظرش فیلم جذابی میاد! این سوالی بود که جوابش راحت نبود. بعد از مدتی، یک جواب پیدا کردم براش که کار میکرد، و هنوز هم داره کار میکنه. این که دلم برای یک فیلم تنگ بشه و بخوام باز هم ببینمش، و هر بار میبینمش باز هم برام جذاب باشه، این یعنی فیلم رو خیلی دوست دارم!
و خب لیست با این تعریف تهیه شد، اسمش رو هم گذاشتم Mist. از اونموقع تا الآن کلی فیلم و انیمیشن به لیست اضافه شدن و تعدادی هم حذف شدن. اوایل تابستون امسال بود که لیست رو از ذهنم خارج کردم و داخل یک گوگل شیت گذاشتم. الآن ۲۲ تا فیلم هست توش. مشتاقم که ببینید و راجع به هرکدوم که خواستید صحبت کنیم!
https://docs.google.com/spreadsheets/d/1d8XS7LZC2uPSVC3mChQjfDv7Rg2yWrIH9gfsRHfC2Us/edit?usp=sharing
البته این لیست هنوز هم تغییر میکنه. امروز فیلم Her بهش اضافه شد!
خب، Her رو قبلا هم دیده بودم، و همیشه به نظرم فیلم خوبی بوده، و امروز تصمیم گرفتم اضافش کنم. نکاتی راجع به فیلم که توجهم رو جلب کردن رو در ادامهی مطلب مینویسم.
ادامه مطلب
برای ICPC یا بطور کلی Competitive Programming، سه تا موضوع هست که به ترتیب اهمیت میتونیم بگیم: توانایی حل مسئله ، توانایی پیاده سازی الگوریتم (سریع و بی باگ)، دونستن راه حل مسئلههای معروف.
در ادامهی مطلب اول جزئیات هر کدوم و منابعش و نحوهی تمرینش رو میگم، آخرش هم اولویتبندی و مراحل پیشنهادیم رو میگم.
ادامه مطلب
تابستون پارسال بود، شهریور ۹۷، که طی یک روند جالبی به ۲ تا ایده رسیدم. یکی هویج و جیوه و یکی هویج مدیا. هویج و جیوه خیلی ایدهی جذابتری بود، و خب خیلی اجراش سختتر بود. بزودی یک پست راجع به هویج و جیوه هم میذارم و توضیحش میدم. فکر میکنم از هویج و جیوه چیز خوبی در اومده باشه!
ولی با این که پارسال تا لب اجرا کردن هویج مدیا رفتم، تهش تصمیم گرفتم که بیخیالش بشم. اینی که میگم برای پاییز ۹۷ هست.
ولی خب، دست روزگار، کاری کرد که دوباره به فکر هویج مدیا بیفتم و راه بندازمش. الآن راه افتاده و میتونید ببینیدش! بطور خلاصه بگم، هویج مدیا یک کانال تلگرام هست، با آی دی @HavijMedia، که توش آثار ادبی و هنری معرفی میشه!
پست اول کانال این هست:
بسمالله
این کانال جاییه برای به اشتراک گذاشتن آثار ادبی و هنری! محدودیتی نداره موسیقی، فیلم، کتاب، متن، گزارش، مستند، .
البته احتمالا بیشتر از همه موسیقی گذاشته بشه، بخاطر فرکانس بالای موسیقیهایی که میشنویم! روزی حداکثر ۱ معرفی از هر نوع اثر خواهیم داشت. به امید موقعی که بتونیم هر روز ۱ معرفی کتاب هم توی کانال داشته باشیم.
یک موردی که پستهای این کانال دارن اینه که بیشتر از صرفا معرفی هستند؛ فرد معرف چند جملهای موردی که معرفی کرده رو توصیه میکنه و با این کار فقط موردی که معرفی میکنه اینجا گذاشته نمیشه، بلکه بخشی از معرف (نظر و سلیقه) هم به اثر اضافه میشه و در پست میاد.
اگه موردی رو دوست داشتید معرفی کنید خوشحال میشم بهم پیشنهاد بدید! آیدیم: @mmahdish
فعلا چون ادمینش فقط خودمم پستها به سلیقهی من خواهند بود، ولی راستش سلیقهی من خیلی محدود به یه جور خاص اثر نیست و تقریبا همه جور اثری اینجا خواهد اومد! شما هم هرجور اثری پیشنهاد داشتید بدید و خودتون رو محدود نکنید!
تلاشم بر این خواهد بود که روزی حداقل یک پست توی کانال بیاد، که اول صبح گذاشته میشه.
برای ICPC یا بطور کلی Competitive Programming، سه تا موضوع هست که به ترتیب اهمیت میتونیم بگیم: توانایی حل مسئله ، توانایی پیاده سازی الگوریتم (سریع و بی باگ)، دونستن راه حل مسئلههای معروف.
در ادامهی مطلب اول جزئیات هر کدوم و منابعش و نحوهی تمرینش رو میگم، آخرش هم اولویتبندی و مراحل پیشنهادیم رو میگم.
ادامه مطلب
این متنی هست که برای نشریهی رایانش نوشتم، و تو شمارهی ۱۳ در مهر ۹۸ چاپ شد. نوشتنش خیلی سخت بود. فکر کنم از مرداد درگیرش بودیم! خود علی اکبر غیوری (سردبیر رایانش) هم خیلی کمکم کرد توی نوشتنش.
کل این شماره از رایانش رو میتونید از اینجا دانلود کنید.
در ادامه همینو در قالب متنی آوردم.
ادامه مطلب
یکی از دوستان عزیز، آقا پویان، فیلم The Fault in Our Stars رو در هویج مدیا معرفی کرد و ازم قول گرفت که حتما ببینمش، و دستش درد نکنه چون خیلی فیلم جالبی بود! توضیح آقا پویان در هویج مدیا راجع به فیلم:
فیلم the fault in our stars ساختهی آقای Josh Booneه که کارگردان معروفی نیست. این فیلمشم خیلی قوی ساخته نشده. داستان فیلم راجع به زندگی تراژدیک یه دختر ۱۷ سالس که سرطان تیروئید داره و به سختی زندگی میکنه.
برای اینکه فیلم لوث نشه ادامشو نمیگم اما جالبیش برای من این بود که توی تمام لحظات این فیلم آدم به صورت مستمر در حال فکر کردن به مرگه و تجربهی جالبی رو حین فیلم دیدن به آدم میده. روایت داستان تلخ و آزاردهنده نیست اما حس واقعی بودن داره.
خانوم Laura Dern که امسال اسکار مکمل زن رو گرفت، اینجا هم نقش مکمل زن رو داره.
در ادامهی مطلب راجع به چیزی که از دید شخصیتهای مختلف داستان راجع به معنای زندگی فهمیدم مینویسم. راستش نمیشه گفت خیلی دیدگاههای خارقالعادهای دارن شخصیتها؛ ولی مقایسهی دیدگاههاشون برای من جالب هست!
ادامه مطلب
درباره این سایت